f 15

امام علی(ع)- فوتبال-ادبیات-عکس-طبیعت

۳ مطلب با موضوع «4-ادبیات» ثبت شده است

رنگ

رنگ همه چیز است، وقتی میگوییم همه چیز، یعنی بدون رنگ نمی توان چیزی را تصور کرد. دنیای بدون رنگ، دنیای مرده وخاکستری است. رنگ در معماری و طبیعت،غذا ها و همه جا جایگاه ویژهای دارد.   رنگ در زبان های مختلف:ایرلندی: dath

Farbeآلمانی

چندجمله ی زیبا یا کاریکلیماتور با موضوع رنگ و... :

چون دلش نمی آمد به خود سیلی بزند صورتش را با رنگ قرمز می کرد.


اگر برای دیدن رنگ خدا کور رنگی نداشته باشیم همه جا به رنگ خداست.


باران در پاییز گونه های سرخ برگ درختان را میبوسد.


از رنگ آبی بوی آسمان شنیدم.

آسمان آبی


زیباترین سایه ها فرزندان آفتاب اند.


corپرتغالی
颜色چینی
färgسوئدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فا م.ن

شعر حافظ1

دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را/دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز/باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

ده روز مهر گردون افسانه است و افسون/نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت/ روزی تفقدی کن درویش بی نوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/با دوستان مروت با دشمنان مدارا

آیینه ی سکندر جام می است بنگر/ تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

سرکش مشو ه چون شمع از غیرتت بسوزد/دلبر که در کف او مومست سنگ خارا

در حلقه ی گل ومُل خوش خواند دوش بلبل/هات الصّبوح هبتوا یا أیّها السکاری

آن تلخوش که صوفی امّ الخَبائشش خواند/اشهی لنا و أحلی من قبلَه الغداری

هنگام تنگدستی در عیش و کوش و مستی/کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند/ ساقی بشارتی ده ردان پارسا را

در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند/ گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

حافظ به خود نپوشید این خرقه ی می آلود/ای شیخ پاکدامن معذور دار ام را

غزلیات حافظ

آسمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فا م.ن

مرحوم حمید سبزواری

نظر مقام معظم رهبری درباره مرحوم حمید سبزواری:

در مورد آقای حمید، دو بخش در مورد شخصیت ایشان هست که هر کدام باید جداگانه مورد توجه قرار بگیرد، یکی رتبه شعری ایشان است. ایشان شاعر بسیار خوبی هستند، یعنی هم قریحه شعری خوبی دارند و هم مضمون ساز هستند.هم تسلط بر لفظ و گستره میدان واژگانی دارد و هم از واژگان فراوانی استفاده می‌کند.

ایشان در شعر هم متنوع هستند. غزل، قصیده، تصنیف و ترانه‌های گوناگون می‌گوید. این تنوع در باب شعر و شاعری خصوصیتی است که در همه شاعران یافت نمی‌شود. این که یک شاعر بتواند در انواع شعر طبع‌آزمایی کند یک امتیاز است و آقای حمید سبزواری از این امتیازات برخوردار هستند و همین مطلب ایشان را در رتبه بالای شعر معاصر ما قرار می‌دهد.

نکته دوم که اهمیتش از نکته اول کمتر نیست این است که ایشان این هنر را در خدمت مردم و انقلاب و در خدمت بصیرت افزایی قرار داده است و این خیلی مهم است.

آقای حمید سبزواری در آن دورانی که یک جریانی به عنوان روشنفکری هنر در مقابل انقلاب قرار گرفت و از معارضین و مزاحمین انقلاب حمایت کرد و عده‌ای در کوچه و بازار با ادعای روشن بینی و روشن فکری مردم را کشتند، کاسب را کشتند، روحانی را کشتند، دانشجو و رهگذر را کشتند و آن جریان مدعی روشنفکری نه تنها حرفی نزد بلکه حمایت هم کرد. در یک چنین شرایطی آقای حمید سبزواری در میدان بود و با همه وجود ایشان هر کار در حوزه گفتن و سرودن توانست انجام داد و این مهم است.

به نظر من، این بعد دوم شخصیت آقای حمید نباید نادیده گرفته شود و در بزرگداشتی که از ایشان می‌شود این بعد مورد توجه قرار بگیرد.


اسیر رنگ

کیستم؟رانده از هر داری
رهرو خسته ی بی امیدی
سر به هر آستانی نهاده
بسته دل بر فریبی نویدی

کیستم؟غافلی تیره فرجام
تن رها کرده در کوری مستی
زندگی را بازی گرفته
گشته بازیچه ی دست هستی

کیستم؟مرغ آزاد کهسار
غافل از دام صیاد ایام
بال بشکسته نا چیده دانه
بی خبر،پای بنهاده در دام

کیستم؟کودکی زود پیوند
باخته دل به رنگ و فسانه
گشته سرگرم بازیچه ای چند
وز حقیقت نجسته نشان

کیستم؟موج در هم شکسته
مست و شوریده و ناشکیبا
کوفته،سر به دیوار ساحل
خورده ،سیلی فراوان ز خارا

کیستم؟ مهره ی نرد ایام
در کف نردبازی اسیرم
اندرین عرصه افتان و خیزان
تا چه نقش آورد تاس گیرم

کیستم؟تکدرختی خمیده
در کویری بلاخیز و خاموش
تکدرختی که گویی خداوند
کرده از خلقت آن فراموش

کیستم؟شاخه ای خشک و لرزان
سیلی از باد پاییز خورده
در بهاران ز بی برگ و باری
چون زمستان به حسرت فسرده

کیستم؟صید دام فسونم
دیده بر دست تقدیر دارم
نعره ام ناله ای در سکوت است
پای عصیان به زنجیر دارم

کیستم؟بنده ی خواجه ی چرخ
خواجگی را فراموش کرده
زندگی گر شرنگ بلا را
کرده در جام،من،نوش کرده

کیستم؟در جهان فسانه
شهریارم بلی شهریارم
گفته بدرود با زندگانی
شاعرم،عاشقم ،بی قرارم

در سراب فریبنده ی عمر
در پی چشمه ی آب بودم
این منم رهرو و خسته گامی
کاروان رفت و من خواب بودم


Read more: http://www.iranpardis.com/showthread.php?t=125765#ixzz4Bc4Sm7GT
«همپای جلودار»

وقت است تا بار سفر بر باره بندیم
دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم
از هر کران، بانک رحیل اید به گوشم
بانک جرس برخاست، وای من، خموشم
دریادلان، راه سفر در پیش دارند
پا در رکاب راهوار خویش دارند
گاه سفر را چاوشان فریاد کردند
منزل به منزل، حال ره را یاد کردند
گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است
چاووش می‌گوید که ما را وقت تنگ است
گاه سفر آمد، برادر! گام بردار
چشم از هوس، از خورد، از آرام بردار
گاه سفر آمد برادر! ره دراز است
پروا مکن، بشتاب همت چاره‌ساز است
گاه سفر شد باره بر دامن برانیم
تا بوسه گاه وادی ایمن برانیم



وادی پر از فرعونیان و قبطیان است
موسی جلودار است و نیل اندر میان است
تکریتیان، صد دام در هر گام دارند
راه آشنایان، ره به مقصد می‌سپارند.

خفتیم غافل از معادای حرامی
کردیم سر، تسلیم یاسای حرامی
سینا و طور و غزه را بلعید با هم
ما خفته و او در تهاجم، قدس را هم
جولان، به جولانی دگر بگرفت از ما
ماندیم ما سرگشته، او را قدس و سینا
فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید!
تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید!
یعنی کلیم آهنگ جان سامری کرد
ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد


جانان من! برخیز بر جولان برانیم
ز آنجا به جولان تا خط لبنان برانیم
آنجا که جولانگاه اولاد یهود است
آنجا که قربانگاه زعتر، صور، صید است
آنجاکه هر سو صد شهید خفته دارد
آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد
جانان من! اندوه لبنان کشت ما را
بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را
جانان من! برخیز باید بر «جبل» راند
حکم است، باید باره تا دشت «امل» راند
جانان من! برخیز، زین بر، بارگی نه
زی قدس، زی سینا قدم یکبارگی نه
باید ز آل‌سامری کیفر گرفتن
مرحب فکندن، خیبری دیگر گرفتن
باید به مژگان رفت گرد از طور سینین
باید به سینه رفت زینجا تا فلسطین
باید به سر زی مسجدالاقصی سفر کرد
باید به راه دوست، ترک جان و سردکرد
شیطان ز دریا بسته، راه آسمان نیز
غم نیست، او خسران برد از این و آن نیز
شیطان هزاران فتنه، گرد در کار دارد
غم نیست، یزدان کارشان دشوار دارد
ره توشه باید کو؟ بیاور کوله بارم
امید را ره توشه بهر راه دارم
ره توشه باید، پای من هموار پو باش
هفتاد وادی پیش روگر هست، گو باش
ره توشه باید، عزم را در کار بندم
دل بر خدا، آنگه به رفتن بار بندم
تنگ است ما را خانه، تنگ است‌ ای برادر
بر جای ما بیگانه، ننگ است‌ ای برادر
ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن
تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن
تاراج و باج و فتنه را گردن نهادیم
خفتیم غافل، خانه بر دشمن نهادیم

وقت است تا زاد سفر بر دوش بندیم
دل بر پیام دلکش چاووش بندیم
از تأثیر گذارترین آثار حمسد سبزوای است و
چابکسواران، رهروان، احرام بستند
دل بر طنین این صلای عام بستند







۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فا م.ن
4